فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
ای صاحب فال! موجودی هستی جانسخت. زمانه تو را به شش رَوش سامورایی مورد حمله قرار داده؛ اما تو باز جان سالم بهدر بردهای. حالا درست است بر اثر آن حملات یک دست و یک پا نداری و مشکلات تنفسی و کچلی و سوءهاضمه و بواسیر گرفتهای و نصف صورتت هم فلج است؛ ولی مهم کلیت کار است که هنوز زندهای.
در اولین فرصت، قایقی تهیه کرده؛ با آن به دل دریا بزن؛ سپس از اعماق جان اعلام کن: «آهای حرومزادهها! من هنوز زندهم!»